روشاروشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

عشق مامان

عزیز مامانی

سلا دخترم امروز دوم مرداده و من سر شار از عشق به تو برات مینویسم.از کارای قشنگت از شیرین زبونیات میگم.وقتی من جارو می زنم میایی جارو رو ازم می گیری و با قد کوچولوت شروع می کنی جارو کشیدن حالا مگه می شه ازت جارو رو گرفت.کشو دستمالارو باز می کنی و میزا رو تمیز میکنی و کارای منو تکرار می کنی.منم فقط قربون صدقت می رمو دندون قروچه میکنم واست آخه خیلی شیرین زبونی.عسلم هر جا رنگ ماشین عمو رو می بینی فکر می کنی ماشین عمو جونه.بهت می گم گربه به انگلیسی چی میشه؟میگی تت یعنی کت.از شیرین زبونیات فقط باید فیلم گرفت تا خودت بزرگ شدی ببینی چه نفسی بودی .قربونت برم دوست دارم تا بینهایت   ...
2 مرداد 1393

خانم کوچولوی مامانی 26 ماهه شد

مامانی قربونت بره دخترم که روز به روز خانومتر میشی و عاشق کمک کردنی احساس میکنم وقتی بهت یه کار کوچولو مثلا نون بردن سر سفره یا کارای کوچولو از این دست می دم.احساس بزرگی و اعتماد به نفس میکنیو منو بابایی هم کلی ذوق می کنیم.تو نفس مایی و هر روز خدا رو به خاطر هدیه بهشتی مثل تو بارها شکر می کنیم. عاشق بیرون رفتن و مهمونی رفتن یا مهمون اومدن به خونمون هستی.کلا دختر اجتماعی هستی و روابطت با افراد زود صمیمی میشه. از پای تلفن با نمک صحبت می کنی و وقتی تلفنو می گیری با کسی صحبت کنی دلت نمی خواد دیگه تلفنو بدی به مامان قربونت برم. در روز با مامان کلی شعر می خونی.یکی دو روز پیش که بهت گفتم سلام به روی ماهت سریع جواب دادی چشای...
12 تير 1393

فرشته من 25 ماهه شد

      عزیز دلم مونس تنهایی ام کنارت تمام لحظاتم شیرینتر از عسل است کنارت گذر زمان را متوجه نمی شوم.امان از چرخش سریع عمر.یک ماه از تولدت میگذره .شما تو زیباترین فصل خدا به دنیا اومدی و ما هم تو این ماه از فرصتها خوب استفاده کردیم و با شما به مسافرت و پیکنیک های به یاد موندنی رفتیم.یه سفر به شمال رفتیم .این سفر اولین سفری بود که عاشق دریا و ماسه بازی شدی .دفعه های پیش علاقه ای به دریا و آب بازی نداشتی.تو پیک نیکم که اگه کنار رودخونه بودیم شما کاملا خودتو خیس میکردی و منم در این موارد که بهت خوش می گذره اصلا سخت گیری نمی کنم تا از لحظات گردش خوووووب لذت ببری.عزیزم نمی دونی چققققققققققققققققق...
11 خرداد 1393

نفس مامان دو ساله شد

ت و لد ر ن گ ی ن ک م ا ن ی نفس مامانی و بابایی                          اینم میز شام تولد پرنسس ما ژله رنگین کمان و ژله رنگین کمان پرتقالی پودینگ بیسکوییت وموز و گردو با نارگیل و غذاها که رلت کالباس و سمبوسه وکیک مرغ و الویه و حلیم بادمجان بود که همه رو خودم تنها درست کردم و به کسی زحمت ندادم واسه کمک بیاد.   اینم کیک سه بعدی پرنسس کوچولو  قبل فوت کردن شمع مامان برف شادی زد برات ولی شما ترسیدی و پریدی تو بغل عمه و از اونجا شمعو فوت کردی عزی...
20 ارديبهشت 1393

هستی من

  هستی من مونس من عاشقانه دوستت دارم .عشق مامان تمام سلولهایم عشق تو رو فریاد می زنند فرشته زمینی من. نه سخن ونه قلم توانایی ندارند تا از عشق من به تو بنویسند.زیبای من 24 فروردین اولین بوسه صدادار رو روی لپای مامان به یادگار گذاشتی.اونقدر شیرینی که دوست دارم زمان بایسته تا من بیشتر از کارات لذت ببرم. عسلم وقتی مامان کنار سینک ظرفشویی مشغوله میگی مامادون بالا یعنی مامان جون منو بذار کنار سینک آب بازی کنم حالا مگه دیگه دست از آب بازی بر میداری.عاشق آجیلی و در روزکلی آجیل می خوری. هر چی واست میارم اسمشو میگی مثلا  شیب...........سیب        &nbs...
6 ارديبهشت 1393

13 به در با فرشته 23 ماهه

    نازنینم اینجا اومدیم سیزده رو به در کنیم و اینجا شما ٣ روزه که ٢٣ ماهه شدی. جوجه کوچولوی مامانی مشتاق بودی تا عینک مامانی رو بزنی الهی من قربون کنجکاویات برم عزیزم که دوست داری همه چیزو کشف کنی .کنارت به من خیلی خوش گذشت ولی تا دم رفتن پلک رو هم نذاشتی بر خلاف روزهای دیگه که ظهرها میخوابیدی اون روز دم رفتن تو دستای من از خستگی بیهوش شدی و خوابیدی.اون روز شما دنبال کشف چیزای جدید بودی و من و بابایی لحظه ای چشم ازت بر نمی داشتیم.عشق مامانی ٢٣ ماهگیت مبارک. ...
20 فروردين 1393

سالی که گذشت

          دختر نازم سالی که تمام شد با تجربه های جالبی برایت گذشت.اولین راه رفتن اولین مامان بابا گفتن.اولین قدمهای برفی.اولین نقاشی.اولین تجربه غذا خوردن خودت با قاشق.اولین جیش کردن تو دستشوییت.اولین قدم زدن روی شنهای کنار ساحل و خیلی اولینه دیگه . فکر میکنم سال 92 بیشتر از 91 معنای طبیعت و برف و بارانو درک کردی وبیشتر لذت بردی .در تمام این اولین تجاربت من هم کنارت شاید بیشتر از شما لذت بردم.من در تمام لحظات پا به پا کنارت بودم و شیرینی لحظاتم کنارت صد چندان می شد.اسفند ماه نتونستم زیاد واست بنویسم .اخه هم ...
19 فروردين 1393

نوروز 93

      خورشید خونمون امسال دومین سالی بود که مهمان سفره هفت سین ما بودی الهی مامان قربونت بره امسال رنگ و بوی عید و هفت سینو بیشتر حس می کردی.منم به همین دلیل یه طرحی  واسه سبزه دومین سال تولدت طراحی کردم و یه دشت رو برات تداعی کردم و توش به خاطر ٢ سالگیت ٢ شمع گذاشتم و سه میوه درخت کاج رو داخلش گندم سبز کردم به خاطر جمع سه نفرمون و اسمتم پایینش با سبزه نوشتم.البته با کامپیوتر واست  مشخص کردم که اسم قشنگتو بعدها ببینی مامانی.یه سبزه دیگه هم به شکل کادو در اوردم که سنبلی از سبزی و طراوت از طرف عمو نوروز باشه.تنگ ماهیمون اونقدر...
18 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد