سالی که گذشت
دختر نازم سالی که تمام شد با تجربه های جالبی برایت گذشت.اولین راه رفتن اولین مامان
بابا گفتن.اولین قدمهای برفی.اولین نقاشی.اولین تجربه غذا خوردن خودت با قاشق.اولین
جیش کردن تو دستشوییت.اولین قدم زدن روی شنهای کنار ساحل و خیلی اولینه دیگه .
فکر میکنم سال 92 بیشتر از 91 معنای طبیعت و برف و بارانو درک کردی وبیشتر لذت
بردی .در تمام این اولین تجاربت من هم کنارت شاید بیشتر از شما لذت بردم.من در تمام
لحظات پا به پا کنارت بودم و شیرینی لحظاتم کنارت صد چندان می شد.اسفند ماه نتونستم
زیاد واست بنویسم .اخه هم خونه تکونی عید بود و اخرشم کلی برنامه و سالگرد.تولدمامانو
بابا و سالگرد عروسیمون همشون تو اسفندماهه.منم کلی مشغول تا به همه کارا برسم.
از همه مهمتر این که تولد بابایی رو واسش سورپرایز کنیم که خیلی موفقیت آمیز بود.
مامانی اسفند ماه همیشه خیلی مشغوله رسیدگی به این کاراست عزیز دلم.
تقریبا تمام کلمات رو می تونی بگی ولی بعضیا رو به زبون شیرین خودت مثل:
ماما دون بده نکن زشگه(مامان جون این کارو نکن بده زشته وقتی برای انجام شیطونیات
جلوتو میگیرم بهم این کلماتو میگی)
شوبابه...........نوشابه
دو............دوغ
پیسته..................پستونک
موسچه....................مورچه
تسیدم........................ترسیدم
دوست دایم..........دوستت دارم
اوباسس...................خداحافظ
خیلی چیزای با نمک هست که سر فرصت برات می نویسم.دوست دارم تا بی کران عزیز
درنه مامان
فرشته من چند تا از لحظاتی که جالب بود رو واست گذاشتم تا بدونی سال ٩٢ چققققدر
لحظه به لحظه تغییر کردی و خانومتر شدی.نفسم به نفست بنده دختر رویاهای من.